پندها و عبرت ها 2 - هیئت مکتب الزهرا(س)

پندها و عبرت ها 2

شنبه 87 آذر 23 ساعت 11:5 صبح
حکایاتى از عارفان و بزرگان علم و دین
ابراهیم پسر ادهم بوستان بانى مى کرد. روزى مردى سپاهى به نزد او آمد و میوه خواست . اما ابراهیم از دادن آن خوددارى کرد. پس سپاهى با تازیانه به سرش نواخت . ابراهیم ، سرش را نزدیک تر آورد، و گفت سرى را که همواره به نافرمانى خدا برداشته مى شده است ، بزن ! مرد سپاهى او را شناخت و به عذر خواهى در ایستاد آنگاه ، ابراهیم ، او را گفت : سرى را که شایسته عذر خواستن بود، در بلخ رها کردم .
مردى
(سهل ) (بن عبدالله شوشترى ؟) را گفت : خواهم که در مصاحبت تو باشم . سهل گفت : چون یکى از ما دو تن بمیرد، آن دیگرى با که همنشین خواهد بود؟ پس ، هم اکنون ، با او باشد.
فضیل را گفتند: فرزندت گوید: دوست دارم در جایى باشم که مردم را ببینم و مردم مرا نبینند. فضیل گریست و گفت : اى واى بر فرزندم ! چرا سخنش را تمام نکرد؟ که :
(نه آنها را ببینم و نه مرا ببینند.)
تفسیر آیاتى از قرآن کریم
(ملاعبدالرزاق ) عارف کاشى پیرامون آیه
(لن تنالوا البر حتى تنفقوا مماتحبون ) گفت : هر عملى که صاحبش را به خدا نزدیک کندن (نیکى ) است و نزدیکى به خدا حاصل نمى شود، مگر به دورى جستن از آن چه که جز خداست . پس ، کسى که چیزى را دوست دارد، به همان اندازه از خدا محروم شده است و این شرک خفى است . به سبب تعلق محبتش به غیر خدا. چنان که پروردگار گفت : (من الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله ) (یعنى : برخى از مردم براى خدا انبازانى قرار مى دهند و آن را آنچنان دوست مى دارند، که خدا را دوست مى دارند) و (بدینسان ) خود را بدان محبت مخصوص گردانیده و به سه وجه از خداوند دور شده است . پس اگر آن محبوب را ویژه خدا کند و تصدقش کند و آن را از دست دهد، دورى از بین مى رود و نزدیکى حاصل مى شود و اگر جز این کند، حتى اگر غیر از آنچه دوست داشته است ، دو چندان صدقه کند، به نیکى نایل نخواهند شد. زیرا، خدا از شیوه انفاق او آگاهست . هر چند که دیگران آگاه نیستند.
فرازهایى از کتب آسمانى
(غزالى ) در کتاب احیاء (العلوم الدین ) در بیان گوشه نشینى و بهره هاى آن ، گوید: فایده ششم ، خلاصى از مشاهده بیماران و نادانان و تحمل خلق و خوى آنان است . و همانا که دیدن بیمار، موجب کورى کوچک است .
لطیفه ها، سخنان نغز و شیرین
اعمش را گفتند: چرا چشم تو کور است ؟ گفت : از نگریستن به بیماران . و حکایت کرد که وقتى ابوحنیفه به نزد او آمد و وى را گفت : در خبر آمده است که هرگاه خداوند چشمان کسى را از او بگیرد، چیزى بهتر از آن دو به او مى بخشد. اکنون عوض خیرى که خداوند به تو داده است ، کو؟ اعمش ، به شوخى گفت : بهره بهتر، آنست که بیماران را نمى بینم و تو از آنهایى . سراینده چه نیکو گفته است !:
به تنهائیم خو گرفته ام و خانه نشینم . چه انس پاکیزه اى ! و چه صفاى سرورى ! روزگار مرا ادب کرد و نا خرسند نیستم . زیرا که بیهوده نمى گویم و نمى شنوم . و تا زنده ام ، از کسى نمى پرسم که سپاه حرکت کرد؟ یا امیر بر نشست ؟


نوشته شده توسط : هیئت مکتب الزهرا(س)

نظرات دیگران [ نظر]


:لیست کامل یاداشت ها :